خیلی وقت بود که سعی کرده بودم و البته موفق شده بودم که زود عصبانی نشم .
تمرین کرده بودم که بتونم صبور باشم .
امروز دوباره یهو در لحظه ی اول زدم به سیم آخر و این یعنی رسیدم به پله اول دوباره؟؟
امیدوارم چنین نباشه .
عصبانی که میشم تمرکزم کمترمیشه و این برام تو سال کنکور سمه .
امروز انقدری که بارون شدید بود دلم نیومد به مامان بگم بره برام یه خط بگیره .
امیدوارم برادرم از رفتار تند امروزم ناراحت نشده باشه .
هرچند اطرافیان اخلاق گند منو میشناسن و تقریبا دیگه ناراحت نمیشن .
نباید بزارم برم سمت پله اول دوباره باید درست بشم .
برنامه ام برای امشب اینه که تا ۳ یا ۴ بخونم و ۸ بیدار شم و ورزش کنم و بعد دوباره استارت بزنم
ولی باید اینم درست کنم و صبح ها زود بیدار شم و شب ها هم زودتر بخوابم .
امروز تو زندگی روز مره ام اتفاق خاصی نیوفتاد که بخوام اینجاثبت کنم و بیشتر درسی بوده و و پس قبل خواب تو وب درسی ثبتش میکنم .
جز اینکه دوباره سردرگمم کرده .
اعتراف درست نمیکنه و من هیچ قصدی ندارم. هیچی فقط میخوام حسشو بدونم که نمیگه .
یعنی میگه اما یه بار عشق و یه بار دوستی .
و این به شدت منو سردرگم کرده .
تکلیف من با خودم روشنه و میدونم و اما اون چی؟؟؟ !!!
نمیدونم چکارش کنم
عشقه یا دوست!
کاش بهم بگه لنتی رک و پوست کنده . امروز خیلی باهاش حرف زدم و حرف دلش
حرفاش! خیلی باهم تناقص دارن خیلی .
بعد کنکور قطعا باید حسابی باهاش حرف بزنم
چند ماه دیگه7سال میشه که همو میشناسیم و من هنوز حس واقعیشو نمیدونم !
نمیدونم چکار کنم . تنها شخص تو زندگیمه که نتونستم درست بشناسمش .
نمیدونم نمیدونم هیچی نمیدونم
دلم میخواد این روزا اصلا نخوابم اگر بتونم کاش میشد .
درباره این سایت